- بد نسل
- بد تخمه بد نژاد بد نژاد بداصل، حرامزاده، بد ذات بد نهاد بد سرشت
معنی بد نسل - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عمل و وضع بد نسل
اسب موذی که بد شواری آنرا نعل کنند، اسب بدسم که بزودی لغزد
حرامزاده، بداصل
پراشیده
بد ذاتی بد طینتی بد نهادی مقابل خوش جنسی
بد آغاز بد گن بد ذات بد طینت بد نهاد مقابل خوش جنس
فرو مایه بد گوهر
بد نهاد
بد شکل بد صورت زشت کریه المنظر
بد بیننده ضعیف البصر
عمل و حالت بد نفس
گنده دم گنده دهان بد روان آلوده روان بد فطرت بد نهاد بد سرشت، شهوت پرست
بد نگر بد نگاه بد شکل بد هیئت زشت روی بد منظر
مشهور ببدی معروف ببدی، مرضی است که اسب و استر و خر را بهم رسد سراجه
کسی که در مستی عربده کشد و شرارت نماید کسی که پس از مست شدن هرزه گویی و شهوت پرستی نماید
بد پوی بد کنش گلنده (به زن بد فعل گویند برهان) بد عمل بد کردار بد فعل، گزند رسان موذی
بد کار بد کار
بدجنس بودن، بدطینتی، بدنهادی
رسوا، بی آبرو، کسی که به بدی معروف شده
دو یا چندتن که از یک نسل باشند (نسبت بهم)
ترسنده بیمناک ترسو، بد گمان، کینه ور کینه ورز کینه جو مقابل نیکدل
زشت زشت چهره زشت صورت زشت رو مقابل خوشگل
بدذات، بدطینت
اسب سرکش که به دشواری او را نعل کنند
بدذات، بدنهاد، بدطینت، پست و فرومایه